سفارش تبلیغ
صبا ویژن
از گمانهاى مردم با ایمان بپرهیزید که خدا حق را بر زبان آنان نهاده است . [نهج البلاغه]
بهترین ها را بدانید

 

متاسفانه به خاطر استفاده از ماده اکتان افزای سرطان زای mmt در تولید بنزین این پالایشگاه دوباره در تیتر اخبار گرفت.

به گزارش خبرگزاری تدبیر  به علت افزایش قیمت ماده اکتان افزای mtbe , از چند سال قبل  مدیریت این شرکت اقدام به خرید اکتان افزای دیگری از خارج با نام mmt  نمود, اما دستگاه های نظارتی به علت سرطان زا بودن این ماده ؛از استفاده آن در تولید بنزین ممنوعیت به عمل آوردند.

ولی به خاطر نظارت ضعیف و احیانا تعمدانه, این شرکت به شکل مخفیانه و دور از چشم دستگاه های نظارتی در تولید و افزایش اکتان بنزین از آن استفاده می نماید.

شاید علت در صدر جدول بیماریهای صعب العلاج و سرطان قرار گرفتن این شهرستان, در سطح کشور را در چند سال اخیر ناشی از استفاده این پالایشگاه در تولید بنزین باشد.

البته عامه مردم علت افزایش سرطان ها را پارازیت می دانند , اما وزارت ارتباطات چند ماه قبل این موضوع را رد کرد , و با تست چند نطقه از شیراز میزان این امواج را پاینتر از مجاز اعلام نمود.

از دستگاههای امنیتی و قضایی درخواست پیگیری سریع این موضوع و مجارات عاملین را خواستاریم.

 

لطفا در نشر دهید



حسین ::: شنبه 97/6/24::: ساعت 10:22 صبح

((  بسمه تعالی )) انا لله و انا الیه راجعون    پیرو جسارت علی مطهری وحمایت بعضی  خواص  پاسخ داده میشود . شایسته بود مردم ولایت مدار شیراز و مخصوصا بازاریان و کسبه که همواره انقلاب و  نظام مقدس را  در کنف حمایت خود داشته اند این بار نیز با حرکتی انقلابی جوابی دندان شکن و قاطع به حریم شکنانی همچون علی مطهری فرزند نا خلف میدادند. اولا همینجا لازم است ما از جناب روحانی وسایر مسئولین محترم نظام که در قبال این فاجعه بعکس موضع گرفتند گله مند باشیم و عرض کنیم جناب روحانی حمله کنندگان به علی مطهری نه تنها ارازل و اوباش نبودند بلکه مدافعان حریم سومین حرم اهل بیت بودند ما آنان را میستاییم آنان افرادی شجاع و دلیر بودند آنان نیروهایی همواره آماده جهت هر نوع فدا کاری برای نظام و انقلابند آنان  همان کسانیند که اگر نبودند فتنه 18 تیر در شیراز خاموش نمیشد جنابعالی نباید عجولانه و بدون تامل قضاوت میکردید همینجا ما به تمامی ایادی فتنه و فتنه انگیزی هشدار میدهیم که شیراز بعنوان سومین حرم اهل بیت بارانداز خوب و مطمئنی برای  مطامع  سیاسی شما نخواهدبود و در صورت تکرار به مصداق کلام نورانی امیر المومنین علی ابن ابی طالب علیه الاف تحیت و ثنا که می فرمایند (( رد الحجر من حیث جاء )) جوانان غیور وانقلابی شیراز به تکلیف خود عمل خواهند کرد و همینجا لازم است باب یادآوری به فتنه انگیزان عرض کنم آزموده را آزمودن خطاست واین گوی و این میدان ثانیا چرا جناب روحانی و آقایان دیگر همچون لاریجانی که بعنوان دایگان دلسوز تر از مادر بی تربیتی و گستاخی و جسارت این فرزند نا خلف(علی مطهری) را به نماینده ولی فقیه در استان فارس و امام جمعه معزز شیراز حضرت آیت الله ایمانی را نادیده گرفته اند چرا چرا چرا . آیا نمیشد به عنوان همان دایه دلسوز تر از مادر ایشان را از عواقب خطر ناک چنین تو هینی بیم میدادند انصاف داشته باشید ولو یک بار فقط یک بار با دقت نامه جسارت به قلم نامبرده را بخوانید هر انسان آزاده ای که کمترین عرق  و علاقه ای به علما و بزرگان و استوانه های نامدار شیعی داشته باشد متاسف میشود. بله حضرت آیت الله ایمانی حفظه الله تعالی در ردیف استوانه های محکم شیعی و نظام مقدس است دریغ از حتی یک تذکر به نامبرده این است معنی دولت تدبیر و امید؟ امید به چی؟ ثالثا آنچه بیش از جسارت به قلم آن فرزند نا خلف ما را  متاسف و ناراحت کرد موضعگیری عده ای از خواص   محترم بود که با موضعگیری ناصواب و دو پهلو  در قالب  بیانیه و سخنرانی نه تنها تدارک و جبران ما فات نکردند و باعث التیام زخم جسارت نشدند بلکه نمک بر زخم پاشیدند و خراب کردند من جمله آنها جناب دکتر لنکرانی بود که در بیانیه خود قبل از انکه حریم شکنان را محکوم کند کار جوانمردانه و غیورانه مدافعان  را محکوم و تقبیح میکند و آنرا ضد فرهنگ معرفی میکند که همینجا لازم است خدمت ایشان گفته شود جناب لنکرانی خنثی و بی تفاوت بودن فرهنگ است؟ پس فرهنگ فاطمی چه میشود مگر نه اینکه هر چه از صدر اسلام تا کنون بر اسلام از ظلم و جور رفته است از همین بی تفاوتی و خنثی بودن رفته است مگر نه اینکه هرچه امروز در این ام القرا از عزت و آبرو وجود دارد از جرئت و جسارت و غیرت  امام و امت بوده است واقعا من بسیار متاسف شدم از تحلیل ضعیف شما اگر فرهنگ یعنی  این تعریفی که شما ارائه داده اید پس قران و اهل بیت ضد فرهنگ هستند خدا اخر و عاقبت همگان را ختم به خیر کند   لازم است  همگان بدانند ما جسارت به امام جمعه محترم و نماینده محترم مقام معظم رهبری را اهانت و جسارت به رهبری عزیزمان میدانیم و جسارت به  معظم له را جسارت به امام عصر ارواحنا له فدا و جسارت به آن امام همام را جسارت به ساحت الهی میدانیم و این یعنی خط قرمز امت حزب الله پس شایسته است شما حضرات اولین کسانی باشید که مصرانه محاکمه این فرد معلوم الحال را از دستگاه قضا بخواهید. لازم به تذکر است  همین آقازده ننر و مغرور واز خود راضی با حماقت های اشکار و ایجاد زمینه برخورد در شهر های مختلف بویزه در محیط های علمی و دانشگاهی خواسته و نا خواسته کمک کننده است به 1.بحث فتنه به نفع اصلاح طلبان سر زبانها بچرخد.  2.جناح  به اصطلاح اصلاحات که به فساد فرهنگی  و اقتصادی مشهور است بعنوان انسانهای شریف به مردم معرفی  شوند . 3.چهره ای مظلوم از اصلاح طلبان  در جامعه ترسیم شود.  4.محیط  های علمی به نفع اصلاح طلبان  سازمادندهی شود . 5.اصول گرایان بعنوان افرادی افراطی بی منطق  خشونت طلب به جامعه معرفی شود. 6.بلایی که  در سال 76 بر انصار حزب الله امد بر سر اصول گرایان بیاید  7.زمینه برای فتنه ای دیگر در انتخابات  بعدی فراهم شود . 8. موفقیت سایر قطعات پازل اصلاحات تضمین شود . لذا لازم است امت حزب الله هوشیار باشد وبه تحقق اهداف فتنه کمک نکند  و لازم است به همین اقایان خواص  بی تفاوت وبلکه حق به جانب  عرض کنم  مگر نه اینکه ایشان خلاف نظر صریح شورای محترم نگهبان چانه زنی میکند و این مغالطه را به میان مردم میکشد؟آیا غیر از این است؟ پس باید این را بدانیم که کلام نورانی و راهگشای امام راحلمان همواره بر همگان حجت است. که میفرمایند ( هر کس به حکم شورای نگهبان بی اعتنایی کند و با ان مخالفت کند و مخالفت خود را به میان مردم بکشید مفسد فی الارض است و مفسد فی الارض حکمش اعدام است )     والسلام حجت الله نوروزی جنتی مدیریت حوزه علمیه شهدا مکتبالاشراق شیراز



حسین ::: سه شنبه 94/1/4::: ساعت 7:24 عصر

اظهارات مهم علامه مصباح یزدی در تشریح مفهوم امامت و ولایت/
طبق فرمایش معصومین(ع)، مخالفت با ولایت‌فقیه در حد شرک بالله است/ عدم ایمان واقعی بخشی از مردم به ولایت فقیه بخاطر قصور 35 ساله ما در تبیین مفهوم ولایت است

 

رئیس مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) در دیدار با جمعی از طلاب حوزه علمیه که پنجشنبه 15 فروردین ماه سال جاری در مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) برگزار شد با اشاره به اینکه در فرهنگ شیعه، واژه ولایت جایگاه ویژه‌ای دارد، اظهار داشت: به وفور در آیات و روایات با مسأله ولایت رو به رو می‌شویم و اگر زمانی مسأله ولایت کمرنگ شده بود، به برکت امام خمینی(ره)، فرهنگ ولایتمداری در جامعه احیا شد و توجه مردم به آن جلب شد.

به گزارش رجانیوز به نقل از پایگاه اطلاع رسانی آثار حضرت آیت الله مصباح یزدی، ایشان با اشاره به اینکه ابهام‌هایی در مورد این واژه در ذهن بسیاری از افراد وجود دارد، اظهار داشت: اما گاه تقدسی که مردم برای آن قائلند، سبب شده کمتر در مورد آن ابهامات سخنی بر زبان برانند. به عنوان نمونه اینکه در بسیاری از روایات قبولی همه اعمال و عبادات وابسته به پذیرش ولایت امیرالمؤمنین(ع) شده است، و یا سالها عبادت در بین رکن و مقام و صفا و مروه بدون پذیرش ولایت امیرالمؤمنین(ع) بی‌اثر تلقی شده است، چگونه قابل توجیه خواهد بود، در حالیکه به فرمایش خداوند متعال هرکس ذره‌ای کار خیر انجام دهد، آن را در آخرت خواهد دید؟
وی با اشاره به لزوم بررسی و ریشه یابی این‌گونه تعابیر برای یافتن پاسخ به چنین سئوالات و ابهاماتی، اظهار داشت: به نظر بنده این مسأله ریشه در اصل اعتقادی عمیق تری دارد که شاید بتوان آن را در داستان شیطان یافت، زمانی که حاضر نشد بر آدم سجده کند. شیطانی که شش‌هزار سال خداوند را عبادت کرده بود، تنها به خاطر یک سجده نکردن بر آدم، مطرود درگاه الهی شد. البته این هم جای سئوال دارد که چرا خداوند به واسطه خودداری از انجام یک کار از سوی شیطان، عبادت چندهزارساله او را نادیده گرفت؟
علامه مصباح یزدی در پاسخ به این سئوالات با اشاره به معنای ایمان اظهار داشت: ایمان به خدا در صورتی کامل است که فرد هم به خالقیت خدا، هم به ربوبیت تکوینی خدا و هم به ربوبیت تشریعی وی، ایمان داشته باشد، یعنی فرد ایمان داشته باشد که خداوند کسی است که او را خلق کرده و روزی او را می‌دهد و تنها اوست که حق امر و نهی و قانونگذاری را دارد، و در صورت عدم ایمان به یکی از این موارد، در واقع به خداوند متعال مؤمن نخواهد بود.
این مفسر قرآن با اشاره به آیاتی از قرآن کریم اظهار داشت: طبق آیات الهی و نقل قول‌هایی که از شیطان در قرآن آمده است، شیطان هم به خالقیت خدا و هم به ربوبیت تکوینی وی و هم به معاد و قیامت ایمان داشته است، و تنها اشکال اصلی در ایمان شیطان، عدم ایمان او به ربوبیت تشریعی خداوند بود، و اینکه خداوند حق دارد امر و نهی و قانونگذاری کند، چون شیطان اولین دستور و امر خداوند را نپذیرفت و مشخص شد که ربوبیت تشریعی خدا را قبول نداشته است.
وی افزود: لذا قرآن هم می‌فرماید "کان من الکافرین" یعنی شیطان از اول، و حتی زمانی که خدا را عبادت می‌کرد، هم کافر بود ولی تاکنون زمینه‌ای برای او پیش نیامده بود تا عدم ایمان خود به ربوبیت تشریعی را ابراز کند، و با سجده نکردن بر آدم مشخص شد که از اول ایمان نداشته است.
علامه مصباح یزدی با اشاره به اینکه در ادوار و امت‌های مختلف، امتحاناتی از سوی خداوند متعال وجود داشته تا مشخص شود که آیا افراد به ربوبیت تشریعی اعتقاد دارند یا خیر، ادامه داد: مظهر ایمان به ربوبیت تشریعی در امت اسلام، پذیرش ولایت حضرت علی(ع) است. و علاوه بر اینکه امت، خالقیت و ربوبیت تکوینی خداوند را قبول دارند، امتحان می‌شوند که آیا این امر خداوند متعال که فرد جوانی را به عنوان ولی و رهبر مردم معرفی کرده است، قبول می‌کنند و یا پذیرش آن برایشان سنگین است و به این صورت مشخص شود که تا چه میزان به ربوبیت تشریعی خداوند ایمان داشته و امر خدا را مطاع می‌دانند، که در صورت نپذیرفتن امر خداوند، در واقع ایمان ندارند و یا به عبارت دیگر، ایمانشان مانند ایمان ابلیس است.
وی ادامه داد: از این روست که گاه در روایت‌های مختلف تعبیرهای غلاظ و شدادی در مورد کسانی به کار رفته است که ولایت علی(ع) را نپذیرفته اند، چرا که عدم پذیرش ولایت حضرت علی(ع) با علم به‌اینکه از سوی خدا مشخص شده است، ناشی از عدم اعتقاد آنها به ربوبیت تشریعی خداوند است که هرچند نماز و روزه و حج و... به جای آورند.
آیت‌الله مصباح یزدی با اشاره به اینکه منظور از کفر در اینجا، معنای فقهی آن نیست، اظهار داشت: طبق فرمایش قرآن حتی اگر کسی همه احکام اسلام به جز یکی از آنها را بپذیرد، حقیقتا کافر است، اما نه به معنای اینکه نجس باشد و احکام فقهی کافر بر او بار شود، بلکه کفر در برابر ایمان مراد است و نه کفر در برابر اسلام.
آیت‌الله مصباح یزدی ادامه داد: روایات دیگری مانند حدیث سلسله الذهب نیز مؤید همین معناست، چرا که حضرت رضا(ع) پس از اینکه توحید را به عنوان حصن الهی معرفی می‌کنند، پذیرش ولایت خود را به عنوان شرط قرار گرفتن در این حصن می‌دانند. لذا هرچند ظاهرا توحید با پذیرش ولایت امام رضا(ع) ارتباطی ندارد، اما با دقت در این نکته که توحید و ایمان به خدا بدون ایمان به ربوبیت تشریعی خداوند بی‌معناست و پذیرش ولایت امام رضا(ع) به معنای ایمان به ربوبیت تشریعی خداوند است، مشخص می‌شود ارتباط کاملی بین توحید و ولایت ایشان وجود دارد.
عضو خبرگان رهبری در بخش دیگری از سخنانش با اشاره به لزوم ایمان به ربوبیت تشریعی خداوند اظهار داشت: اگر افرادی به واسطه شعارهای حقوق بشری امروز که از کرامت انسانی دم می‌زند، قائل شوند که نباید فرد زانی و سارق و... را حد شرعی زد، چرا که توهین به کرامت انسان است، در واقع به ربوبیت تشریعی خداوند اعتقاد ندارند.
وی با اشاره به اینکه عده‌ای از افراد احکام جزائی اسلام را مربوط به دوران‌های پیشین دانسته، ماهیت بشر مدرن امروز را متفاوت با ماهیت بشر دوره قبل از مدرنیته می‌دانند، ادامه داد: امروزه شاهد هستیم کسانی که از خانواده اهل علم بوده و حتی خودشان هم سالها در حوزه تحصیل کرده اند، معتقد شده اند که احکام جزائی اسلام در عصر مدرن قابلیت اجرا ندارد، اما احکام عبادی فردی مانند نماز و روزه و... اشکالی نداشته و می‌تواند رعایت شود. این نوع اعتقاد، همان کفر باطنی است و ایمان این افراد مانند ایمان ابلیس است.
آیت‌الله مصباح یزدی با بیان اینکه در واقع ولایت، ایمان واقعی افراد را مشخص می‌کند، اظهار داشت: به فرض، اگر ما در زمان حضرت علی(ع) حضور داشتیم و در یکی از شهرهایی زندگی می‌کردیم که آن حضرت، فرماندار و یا نماینده‌ای برای آنجا مشخص می‌کردند، به حکم عقل باید به حرف نماینده آن حضرت به عنوان حاکم عمل می‌کردیم چرا که رد کردن سخن فرماندارعلی(ع) در واقع نادیده گرفتن حکم حضرت علی(ع) است. لذا اگر کسی بگوید من از ائمه(ع) اطاعت می‌کنم، اما از نماینده آنها خیر، ایمان او هم مانند ایمان ابلیس خواهد بود.
وی ادامه داد: همین‌طور اگر امام معصوم(ع) شخصی را برای بعد از خود و یا زمان عدم حضورش برای حکومت معرفی کرد، پیروی از او در واقع اطاعت از امام معصوم(ع) است و رد کردن او در واقع رد کردن امام معصوم است.
این استاد فلسفه اسلامی با اشاره به فرازهایی از توقیع امام عصر(عج) افزود: اینکه حضرت، رد بر فقها را در حد شرک بالله می‌دانند، کاملا منطقی و واضح است، چرا که اگر کسی حکم فقیهی را که ائمه(ع) آدرس او را داده اند، رد کند، گویا سخن ائمه(ع) را رد کرده است و هرکس سخن ائمه(ع) که از سوی خداوند تعیین شده اند را رد کند، در ایمانش به ربوبیت تشریعی خداوند دچار مشکل است، و در واقع برای پذیرش حکومت به منبعی غیر از خداوند متعال رجوع کرده است که همان معنای شرک است.
علامه مصباح یزدی اظهار داشت: ایمان به ولایت‌فقیه در واقع همان ایمان به ولایت ائمه اطهار(ع) است، چرا که رجوع به فقیه تنها با سفارش و امر ائمه(ع) انجام شده است، وگرنه فقها در ذات خود دارای ویژگی تکوینی خاصی نیستند که سبب ولی شدن آنها شده باشد.
وی با اشاره به اینکه عدم ایمان واقعی نسبت به ولایت‌فقیه در بسیاری از مردم از روی قصور است، افزود: البته یکی از علل اصلی این امر بعد از گذشت 35 سال از تشکیل نظام اسلامی، کم کاری و سستی ما بوده است که آنگونه که باید مسأله ولایت‌فقیه را تبیین نکرده ایم که طبق فرمایش معصومین(ع)، مخالفت با ولایت‌فقیه در حد شرک بالله است، و خدا نکند که این کم کاری ما به خاطر منافع شخصی مان بوده باشد!
علامه مصباح یزدی با اشاره به اینکه آشنا کردن مردم با مسأله ولایت‌فقیه یکی از مقدس‌ترین کارهاست، اظهار داشت: بسیاری از ما در این 35 سال غفلت کردیم، به گونه‌ای که باید فتنه‌ای مانند فتنه 88 پیدا شود و شوکی به جامعه وارد شود تا عده‌ای به خود بیایند و بفهمند جایگاه ولایت‌فقیه کجاست.
وی افزود: اگر ولایت‌فقیه نباشد، همه دین در کشور و حتی جهان مورد تهاجم قرار می‌گیرد همان‌طور که در فتنه 88 دیدیم کسانی به میدان آمدند و فتنه گردانی کردند که حتی به امام حسین(ع) که غیر مسلمانان نیز به ایشان جسارت نمی‌کنند، توهین کردند. لذا اگر ما در این زمینه کوتاهی کردیم، باید استغفار کرده و در صدد جبران برآییم.


حسین ::: یکشنبه 92/1/18::: ساعت 9:54 عصر

بسم الله الرحمن الرحیم

حضور محترم حجت الاسلام جناب آقای موسوی لاری

سلام علیکـم؛

مصاحبه مورخه 5/9/1391 شما را در پایگاه اطلاع رسانی جماران مطالعه کردم، در قسمتهایی از مصاحبه، قصور و تقصیراتی وجود دارد و حضرتعالی مطالب خلاف واقعی را از طرف حضرت امام خمینی (ره) به شهید لاجوردی نسبت داده و حتی پا فراتر گذاشته و مطالب نادرستی را در رابطه با علت فرمان 8 ماده ای امام، به آن رهبر فرزانه منتسب کرده اید، که قصد دارم در آستانه 24 آذر سالروز ابلاغ فرمان هشت ماده ای امام با استناد به کتاب صحیفه امام خمینی (ره) و جهت تنویر افکار عمومی مطالبی را تقدیم حضورتان نمایم.

در ابتدای این نوشتار سعی کرده ام با ارائه خلاصه ای از عملکرد و افکار شهید لاجوردی شما را با ایشان بیشتر آشنا نمایم. امیدوارم خداوند توفیق مان دهد تا زبان و گفتار خویش را جز به صدق و رضایت ذات اقدس الهی نگشاییم و تصویر مجاهدتها و رشادتهای طاقت فرسای شاگردان و مریدان خمینی کبیر را که برای تثبیت پایه های نظام مقدس اسلامی، از تمام هستی و آبروی خود گذشتند، به بغض گرایشهای سیاسی مان آلوده نسازیم. لولا التقی لکنت ادهی العرب، که به فرموده مولا امیر المومنین علی (ع) اگر تقوا نبود زیرک ترین عرب در سیاست بودم.

چند تذکر مشفقانه:

·  جناب آقای موسوی لاری، از حضرتعالی که در کسوت روحانیت می باشید، انتظار پسندیده تر آن است که سخنان تان بر سندی صحیح و متقن استوار باشد تا خواسته یا ناخواسته جفای عظیم به امام و مقلدان شهیدش نشود: 

یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله و قولوا قولاً سدیداً (سوره مبارکه احزاب- آیه 70)

·  جناب آقای موسوی لاری، سوزاندن تابلوهای نفیس انقلاب برای تحصیل خاکستر امری ممدوح نیست. 

  «من طلب رضی الناس بسخط الله فجعل الله حامده من الناس ذاما »

پس بیایید قدر و منزلت کسانی را که امنیت و آرامش امروزمان را مدیونشان هستیم بیشتر بدانیم، امیدوارم دانسته و ندانسته، ادعای مخالفان نظام را تکرار نکرده و بدانید این اتهمات جز اعتلای مقام شهید نزد خداوند و سنگینی بار افترازننده حاصل دیگری نخواهد داشت.

 

چه کسی به خشونت متهم شده است؟

مومنی را به خشونت متهم می نمائید که در تمام شئون زندگیش مهر و محبت موج می زد و هر چه نسبت به جنایکاران فرقه های تروریستی و کفار سخت گیر بود نسبت به مومنین، فروتن و مهربان و با تأسی به جد بزرگوارش، اشداء علی الکفار و رحماء بینهم، بود.

شدت یا رحمت؟

صحیفه امام جلد 19 سخنرانی مورخ 14/11/1363:

«منطق انبیاء این است که اشداء باشند بر کفار و بر کسانی که ضد بشریت هستند، بین خودشان هم رحیم باشند، و آن شدت هم رحمت است.»

قضاوت بدون آگاهی

عده­ای دائم در مورد دیگران قضاوت می کنند تا خود مورد قضاوت قرار نگیرند! با خود می اندیشیدم چگونه است که فردی که حشر و نشر زیادی با شهید لاجوردی نداشته به قضاوت درباره او نشسته است؟

آقای موسوی لاری، وقتی برداشت شخصی شما از آقای لاجوردی را می خواندم، خاطرات دوران کودکی با پدر بزرگوارم در ذهنم مرور می شد که به عنوان نمونه شرط نگهداری قناری های زیبا در منزل مان را آزادی و خارج از قفس بودن آنها می­دانست.

سیره عملی شهید:

· بارها در هنگام تحویل سال نو همراه با ما فرزندانش به سراغ نوجوانان محبوس در کانون اصلاح و تربیت می رفت تا با اهداء هدیه و پرداخت عیدی به آنها دل و قلب آنان را شاد نماید و چه زیبا بود وقتی این نوجوانان او را چون نگین انگشتری در حلقه خود جای می دادند و پدر صدایش می زدند.

· لاجوردی خود رنج کشیده دوران ستم شاهی بود و آنقدر تحت شکنجه قرار گرفته بود که جمجمه و کمرش شکست و بینایی چشم چپش را از دست داد اما پیوسته و نستوه به آرمان های امام وفادار ماند. و به فرموده مقام معظم رهبری در بین مبازران به عنوان «مرد پولادین» لقب گرفت. چون درد اسارت کشیده بود با برپایی ستادهای مردمی دیه نسبت به استخلاص صدها نفر مجرم غیر عمد از زندان ها اقدام نمود. محل زندان اوین را به گل و چمن آراست و آنرا به باغستانی زیبا تبدیل نمود تا محیط مصفا و آرامش بخشی را برای گذر دوران حبس زندانیان فراهم آورد. از جمله اولین اقدامات عملی ایشان در سِمَت ریاست سازمان زندان ها، نقاشی، محوطه سازی و زیبا سازی محیط نگهداری زندان ها بود.

· او که تمام شب و روز خود را وقف اصلاح رفتار بزهکاران کرده بود، در بندهای زندان با زندانیان غذا می خورد و گاه در کنار آنها به استراحت می پرداخت. بارها به همراه زندانیان در کنار سد لتیان به ورزشهای مفرّح می پرداخت و به رغم مخاطرات امنیتی به همراه آنان به نماز جمعه می رفت.

· به مدیران کل زندان ها بخشنامه کرده بود که جهت بالا بردن کیفیت و کمیت غذای زندانیان، باید غذای زندانی و مسئولان و مدیران کل یکی باشد.

· دفتر کارش را از خیابان شریعتی به داخل زندان انتقال داد تا مشکلات زندانیان را از نزدیک لمس نماید و دستور داد تا میزهای اداری مدیرانش از اتاقهای خصوصی به یک سالن باز منتقل شود و میز ساده خود را نیز در ابتدای درب ورودی سالن قرار داد تا مراقب رضایت مندی و پیشرفت کار ارباب رجوع باشد.

· برای حفظ و حراست از کیان خانواده و تحکیم بنیان آن، مکان های مناسبی را برای زندانیان متأهل مهیا ساخته بود تا هر از چندگاهی بتوانند شب را در کنار همسران خود بیتوته نمایند.

· در سال 1360 که فقط دو کانال تلویزیونی در سطح کشور فعال بود، با همان امکانات اندک، شبکه تلویزیونی برد کوتاه سیمای اوین را راه اندازی و برنامه های متنوع آموزشی و پرورشی را برای زندانیان به روی آنتن برد.

· مجهز و فعال کردن کتابخانه های زندان و ساخت استخر و ورزش های دسته جمعی باعث شده بود تا اقدامات تربیتی در بستری مناسب تر انجام پذیرد. و به جد معتقد بود که اگر مجرمی با حکم قاضی به تحمل حبس محکوم شد، مسئولین زندان ها فقط می توانند آزادی آن مجرم را محدود نمایند و دیگر امکانات رفاهی باید در اختیار زندانیان قرار داشته باشد.

· از آنجا که کار و تلاش را جوهره افراد می دانست به اشتغال زائی و حرفه آموزی در کارگاه های زندان اهمیت زیادی می داد تا زندانیان بتوانند علاوه بر پر کردن اوقات فراغت، بخشی از مخارج خود را تأمین نمایند و حرفه مناسبی را یاد بگیرند.

تعاملی مشفقانه:

· جناب آقای لاری خوب است بدانید در همان ابتدای دهه 60 که گروهک های محارب فقط در سطح شهر تهران روزی 30 ترور را انجام می دادند، این شهید والا مقام، دستگیر شدگان از این گروهکها را با رفتاری مهربانانه در سالن اجتماعات اوین جمع می کرد و تا پاسی از شب با آنان به مباحثه می پرداخت، و هرچه رهبران این گروهک ها روی احساسات جوانان فریب خورده کار کرده بودند، شهید لاجوردی با تکیه بر فطرت الهی این جوانان آنان را نسبت به اعمال مجرمانه­ی­شان متنبه می کرد، لذا عده ای از همین توابین و اعضای گروه فرقان بعد از آزادی از زندان در جبهه های حق علیه باطل حضور یافته و به درجه رفیع شهادت نایل آمدند

«ولا­تستوی الحسنه و­لا السیئه ادفع بالتی هی احسن فاذا الذی بینک و بینه عداوه کانه ولی حمیم، سوره مبارکه فصلت آیه 34»

و هزاران خاطره دیگر که در حوصله این نوشتار نیست در ذهنم مرور می گشت و به این فکر می کردم که امروزه چقدر تهمت و افترا زدن راحت شده است.

آنچه به ما آموخت:

ü استقامت و پایداری در اصول:

جناب آقای موسوی لاری، پدر شهیدمان یا به قول شما، مرحوم لاجوردی به ما آموخته بود که مسئولیت خطیری را که پذیرفته است لازمه اش سعه صدر و گذشت فراوان در برابر موج افتراها و تهمت هاست، او به ما آموخته بود که وقتی به مطلب حقی رسیدیم باید برآن پافشاری نماییم و از رنج و سختی های حاصله نهراسیم و خسته نشویم.

«ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل علیهم الملآئکه الا تخافوا و لا تحزنوا و ابشروا بالجنه التی کنتم توعدون- سوره مبارکه فصلت آیه 30»

ü مساوی در برابر قانون:

او به ما آموخته بود که در برابر قانون فرقی بین آقازاده های مجرم و دیگر مردم خطاکار وجود ندارد و در این مورد هرگز توصیه پذیر نبود و این باعث رنجش خاطر عده ای از خواص نظام شده بود که چرا احیاناً دانه درشتها را که به نحوی وصل به جریان های قدرت و ثروت بودند از امتیازات بیشتر بهره مند نساخته و شرایط آزادی و استخلاص آنها را فراهم نکرده است. از جمله موارد اینکه ایشان به شدت ناراحت بودند که چرا عنصری از کادر مرکزی گروهک تروریستی پیکار به دلیل آنکه پدرش پزشک آقای منتظری بوده، باید با فشار بیت آقای منتظری آزاد شود و همزمان سه رتبه­ی تحت مسئولیت او با حکمهای سنگین مواجه شوند! او می­گفت در جمهوری اسلامی من این تبعیض ها را نمی پذیرم و همه در برابر قانون باید یکسان باشند.

وقتی یکی از مسئولین در نامه ای از ایشان در خواست دستور می نماید که فلان فامیلشان را که سرباز سازمان زندانهاست از کردستان به تهران مأمور نمایند، ایشان در هامش آن نوشتند: بین آن فامیل شما و دیگر سربازان هیچ تفاوتی وجود ندارد.

ü دفاع از آرمان ها:

او به ما آموخته بود که در زمان جنگ با دشمن بعثی و گروهک های تروریستی و محارب باید در چند جبهه جنگید تا از کیان کشور اسلامی مان دفاع کنیم، لذا سه فرزند جانباز تقدیم انقلاب کرد و خود نیز بارها به جبهه ها اعزام شد. زیرا او به درستی دریافته بود که رهبر عزیزش حضرت امام خمینی چنین سربازانی می خواهد نه عافیت طلبان متوقع.

 

در محضر امام (ره) :

مستندات:

1) وصیت نامه امام: «اکنون که من حاضرم، بعض نسبتهای بی واقع به من داده می شود و ممکن است پس از من بر حجم آن افزوده شود، لهذا عرض می کنم آنچه به من نسبت داده شده یا می شود مورد تصدیق نیست مگر اینکه صدای من یا خط و امضای من باشد.»

2) آقای لاری در مصاحبه­ی­تان آورده اید که مرحوم اسدالله لاجوردی فکر می کرد هر چقدر خشونت در کارهایش بیشتر باشد به خدا و انقلاب نزدیک تر است و امام این را قبول نداشت.

سخن امام:

«من باز به اینها نصیحت می کنم، که شما بیایید و حسابتان را از بین منافقان که قیام بر ضد اسلام کردند، حسابتان را جدا کنید، نه اینگونه بگویید که خشونت نکنید، آن وقت به من هم بگویید که شما هم خشونت نکنید، این معنایش این است که ما و آنها مثل هم هستیم ....... و شما می دانید که کسی که مسلحانه در خیابان بریزد و مردم را ارعاب کند، لازم نیست بکشد مردم را، ارعاب کند، اسلام تکلیفش را معین کرده است و شما هم مسئله اش را می دانید.»

صحیفه امام خمینی جلد 15- صفحه 30 و 31

3) سخن امام:

«اینجانب از دادگاه های انقلاب می خواهم با مراعات جانب عدل اسلامی با قاطعیت انقلابی با این مفسدان و تباه کنندگان حرث و نسل رفتار و احکام قرآن مجید را درباره آنان اجرا نمایند. و به یاوه گویی همان کسانی که به حدود اسلامی پایبند نیستند گوش فرا ندهند که اجرای حدود و قصاص و تعزیر اسلامی بیمه کننده حیات و نظام کشور است و سستی و سهل انگاری در این امر ترحم بر پلنگ تیز دندان است.»

صحیفه امام خمینی جلد 15 صفحه 38

4) جناب آقای موسوی لاری شما در قسمت دیگری از مصاحبه خود از عدم رضایت امام از اقدامات آقای لاجوردی و عزل ایشان توسط امام سخن به میان آورده اید. اما مستندات زیادی وجود دارد که این سخن شما را نقض می نماید بطور مثال فقط به سه نمونه اشاره می نمایم:

 

الف)

«در امور سیاسی مدتی تهمت زده می شد که احمد طرفدار منافقین است و من در طول مدت انقلاب، مخالفت هایی از او می دیدم که دیگران بر آن شدت و قاطعیت نبود و در این آخر که قضیه زندان اوین پیش آمد و شکایاتی از آقای لاجوردی می شد، غیر از احمد کسی را ندیدم که بیشتر از آقای لاجوردی طرفداری کند و دفاع نماید و وجود او را برای زندان اوین لازم و برکناری او را تقریباً فاجعه می دانست.»

صحیفه امام خمینی جلد 7 صفحه 90

ب)

«پیش از ظهر، احمد آقا آمد، درباره مسائل روز مذاکره شد، از جمله اظهار نارضایتی آیت الله منتظری از سخنان امام، گرچه همه {سخنان ایشان} پخش نشده و گفتند امام از عزل آقای اسد الله لاجوردی {دادستان انقلاب تهران} بی اطلاع بوده و راضی نیستند.»

کتاب خاطرات حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی مورخ 17/11/1363 صفحه 498

ج)

حجت الاسلام موسوی تبریزی دادستان وقت کل کشور در مصاحبه ای بیان می دارند: «ساعت 2 بعد از ظهر بود که مرحوم احمد آقا به منزل ما که دیوار به دیوار خانه ایشان بود آمد و گفت که نظر امام این است که آقای لاجوردی ابقا شود.»

ماهنامه شاهد یاران شماره 28 صفحه 15

5) آقای لاجوردی در مراسم عزل خود بیان می دارند که من اهل استعفا دادن نبودم اما بارها خدمت امام گفتم اگر شما بفرمایید من استعفا خواهم داد، ولی امام فرمودند بمان و با شورای عالی قضایی همکاری کن.

 

 

6) سخنرانی امام خمینی یک هفته بعد از عزل آقای لاجوردی:

«منتها آقایان بعضی خیال می کنند که همان رحمت این است که به آنها مهلت بدهند تا بکشد آدمها را، این رحمت است؟ از حبس ها بیرونشان کنید تا بریزند مردم را بکشند، این رحمت است؟ شما روی قرآن عمل کنید. قرآن با اشخاصی که مسلمند و ایمان به خدا دارند، به برادری رفتار می کند. با اشخاصی که بر خلاف این هستند، آنها را می گوید بکشید، بزنید، حبس کنید، اشداء علی الکفار. شما همان طرفش را گرفته اید و زمین می خورید. ما اگر بنا باشد اسلام را یک طرفش را قبول داشته باشیم، همان جنبه به اصطلاح شما رحمت، من همه جنبه هایش را رحمت می دانم. اما آنکه شما خیال می کنید آن جنبه اش رحمت است که دزدها را بیرونشان کنیم، مفسدها را بیرون کنیم، آدم کشها را بیرون کنیم، دست بردارید از این طور رحمت هایی که شما توهم می کنید- اینها رحمت نیست، اینها مخالفت با خداست. »

صحیفه امام جلد 19 مورخ 14/11/1363

7) جناب آقای لاری در مصاحبه خود در رابطه با علت صدور فرمان 8 ماده­ای حضرت امام، موارد خلاف واقعی را به حضرت امام منتسب نموده اید که مستنداً بیان می شود:

شما بیان داشته اید: آنچه که دادگاه های انقلاب و کمیته پاکسازی که توسط دستگاه قضایی و دولتی ما شکل گرفته بود در تعارض با افکار امام بود لذا امام آن فرمان 8 ماده ای را داد ............. بنابر این شدت و حدت فرمان 8 ماده ای امام متوجه دادگاه های انقلاب و تشکیلات قضایی بود و اما نظر امام رحمه الله علیه:

الف) سخن امام

بند هفتم (از فرمان 8 ماده ای):

«آنچه ذکر شد و ممنوع اعلام شد در غیر مواردی است که در رابطه با توطئه ها و گروهکهای مخالف اسلام و نظام جمهوری اسلامی است که در خانه های امن تیمی برای براندازی نظام جمهوری اسلامی و ترور شخصیت های مجاهد و مردم بی گناه کوچه و بازار و برای نقشه های خرابکاری و افساد فی الارض اجتماع می کنند و محارب خدا و رسول می باشند.»

صحیفه امام خمینی جلد 17 صفحه 141 مورخ 24/9/1361

ب) سخن امام

«من در آن نوشته ای هم که نوشتم راجع به ضد انقلاب را استثناء کردم .............. و من راجع به دادگاه انقلاب و راجع به کارهایی که مربوط به دادگاه انقلاب است من نمی گویم اینجا باید سستی شود، اینجا باید با جدیت جلویش گرفته شود.»

صحیفه امام خمینی جلد 17 صفحه 284 و 285 مورخ 18/11/1361

8) حجت الاسلام جناب آقای موسوی لاری، لازم است گذرا عرض نمایم که فشارها جهت عزل آقای لاجوردی به غیر از توصیه های باند مهدی هاشمی معدوم در بیت آقای منتظری، دلایل پشت پرده دیگری داشت که در چند نوبت حضرت امام برای ابقای ایشان دست به اقدام زدند.

· آقای لاجوردی اولین فردی بود که در زندان های ستم شاهی پی به التقاط گروهک منافقین برد و علیه آنان دست به افشاگری زد، عده ای از دوستان شما که همبند آقای لاجوردی بودند در خاطرات خود اشاره می نمایند که آقای لاجوردی حتی لباسهای خود را بعد از شستشو روی بند رخت منافقین پهن نمی کرد و اختلاط آنها با مارکسیست ها در زندان را مقارن آلودگی به نجاست می دانست، لذا اعضای سازمان منافقین او را در زندان های ستم شاهی بایکوت نمودند و صحبت با ایشان را ممنوع اعلام کردند.

جناب آقای لاری، بعد از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی و آزادی زندانیان سیاسی عده ای از همین منافقین و همپالگی های آنان، در حساس ترین قسمت های امنیتی نظام از جمله رکن 2 ارتش و اطلاعات نخست وزیری لانه گزیدند و پرونده های امنیتی زیادی را حتی با کامیون از رکن 2 ارتش و نخست وزیری خارج نمودند که با درایت آقای لاجوردی و همرزمانش تا حدودی جبران این ضایعه شد. خوب است بدانید که این ها همان متهمین پرونده انفجار نخست وزیری و شهادت رجایی و باهنر بودند.

آقای لاجوردی در وصیت نامه خود می نویسند: هم رجایی و باهنر را می کشند و هم در سوگشان می نشینند. لذا قسمتی از سر نخ عزل شهید لاجوردی را در وصیت نامه این شهید بصیر باید جستجو نمایید.

والسلام علیکم و رحمه الله

سیدحسین لاجوردی



حسین ::: پنج شنبه 91/9/23::: ساعت 8:0 عصر

فولاد 500 تومان

غدیر 650 تومان

وصندوق 350 تومان

فایرا 1500 تومان بعد از افزایش سرمایه



حسین ::: یکشنبه 91/8/14::: ساعت 7:3 عصر

بسمه تعالی

در عصر امام خمینی، لیاقت آن را یافتیم که به چشم خود، دو فرهنگ سیاسی متفاوت را به موازات یکدیگر، تجربه و ‏مقایسه کنیم. در یکسو، "سیاستمداران"  بوده و خواهند بود که تنها بر مدار سیاست و قدرت و چرتکه اندازیهای عادی و ‏مادی، تحلیل می کنند و تصمیم می گیرند. آنان هیچ وقت و هیچ کجا، دست خدا و مدیریت الهی را نمی بینند و هرگز، ‏حتی هاله ای از  نور عنایت خدا را که در عصر خمینی عزیز بر این ملت باریدن گرفت، مشاهده نمی کنند. اصطلاحا  ‏مذهبی اند اما نه اهداف و نه طرز محاسبات سیاسیشان، با اهداف  و با طرز محاسبات مادیون عالم، تفاوتی ندارد. منکر ‏تدبیر الهی و دست غیب خدا در عرصه انقلابند و درست مثل ماتریالیستهای عالم، حضور خدا و حجت خدا را در ‏تحولات عالم و سیر تاریخ بشر انکار می کنند و ای کاش فقط انکار می کردند، به سخره می گیرند و نیشخند می زنند.‏

اما خط دوم، خط خمینی است که نه "سیاستمدار"، بلکه "حقیقتمدار" بود. او سیاست را هم از منظر معنوی می دید، ‏دست خدا را بالاتر از همه دستها به وضوح می دید، در هیچ مرحله ای از مراحل مبارزه، ماده را مستقل از معنی ندید و ‏هرگز تن به محاسبات صرفاً مادی نداد و هرچه می شد و می کرد به خدا و عالم بالا نسبت می داد.  انقلاب را کار خدا ‏می خواند، جمله های او با خدا آغاز می شد، می گفت قلب مردم را خدا منقلب کرد، خرمشهر را خدا آزاد کرد، ‏ابرقدرتها به اذن خدا نابود خواهند شد، فتوحات رزمندگان را فتح الهی می خواند زیرا فتح بدست اوست " و ما رمیت اذ ‏رمیت و لکن الله رمی". در معجزه طبس که طوفان شن، جنگنده های مهاجم آمریکایی را نابود کرد، و دقیقا آنگاه که ‏دوست و دشمن، مشغول تفسیرهای صرفا سیاسی و نظامی از ماجرا بودند او صریحاً اعلام کرد که آن شن ها مأمور خدا ‏بودند. او تحول ملت ایران را تحولی الهی می دانست و می گفت "این یک امر غیر عادی است که حاصل شده" و "از ‏اول انقلاب و پس از پیروزی تاکنون هرچه دیدیم معجزات بوده است". او می گفت "جنود غیبی همانطور که در صدر ‏اسلام بود همان تاییدات غیبی ملایکه الهی امروز هم با ماست" و "بدون توجه خاص حضرت بقیه الله (عج) کاری نمی ‏توانیم بکنیم". او همه جا جنود خداوند را می دید و از همه چیز، تفسیری الهی و ماوراء مادی داشت بی آنکه سلسله ‏عوامل ظاهری و طبیعی را انکار کند. ‏

همه جا نام مبارک ولی خدا، حضرت صاحب الامر (عج) را به عنوان صاحب اصلی انقلاب و آنکه این انقلاب را باید ‏تحویل او بدهیم برزبان می آورد، پیروزی های جبهه را به نام آن حضرت، به ثبت می رساند و پیشرفت انقلاب و اقبال ‏دلها به این نهضت را محصول عنایت ناجی بشریت و برپا کننده عدل جهانی می نامید و انقلاب خود را مقدمه انقلاب ‏جهانی ایشان می دانست.‏

ادامه  http://tashakorenghelab.persianblog.ir/post/5/



حسین ::: شنبه 88/2/5::: ساعت 12:5 عصر

سلام

این بار می خوام در مورد یه مساله مهم و چالش برانگیز بنویسم. مساله ای خیلی حیاتی و ضروری. و در واقع جواب به یه سوال مهم.
سوال اینه:
     تو این دنیای به این شلوغ پلوغی و بی در و پیکری که همه دارند کار می کنند و پول در می آرن چرا ما مردها باید نفقه و هزینه زندگی زن ها رو بدیم؟ خوب اونم که داره کار می کنه و درآمد داره! اصلا وقتی هر دومون شاغلیم چرا نباید شراکتی و دونگی حساب کنیم؟ من یه قسمت هزینه ها رو تقبل کنم خانم هم یه قسمتشو؟ مثلا پول آبو من بدم پول گاز و مخصوصا تلفنو خانوم؟
اما جواب و در واقع فلسفه پرداخت نفقه از سوی مرد:
      از نظر اسلام نفقه و هزینه ای که مرد برای همسرش میده ملاکش، فقیر بودن و ناتوان بودن و عاجز بودن زن نیست. حتی در صورت شاغل بودن زن مرد وظیفه داره هزینه زندگی او رو متقبل بشه.
     اسلام به شکل بى‏سابقه‏اى جانب زن رو در مسائل مالى و اقتصادى رعایت کرده. از طرفى به زن استقلال و آزادى کامل اقتصادى داده و دست مرد رو از مال و کار او کوتاه کرده و حق قیمومت در معاملات زن رو که در دنیاى قدیم سابقه ممتد داره و در اروپا تا اوایل قرن بیستم رایج‏بود از مرد گرفته است،و از طرف دیگر با برداشتن مسؤولیت تامین بودجه خانوادگى از دوش زن،او رو  از هر نوع اجبار و الزام براى دویدن به دنبال پول معاف کرده.

     
نکته مهم اینه که زن و مرد نباید فراموش کنند که در مساله عشق و عاشقی،از نظر طبیعت دو نقش جداگانه به عهده آنها واگذار شده.ازدواج هنگامى پایدار و مستحکم و لذت بخش است که زن و مرد در نقش طبیعى خود ظاهر بشن.
     
علت دیگر که براى لزوم نفقه زن بر مرد در کار است این است که مسؤولیت و رنج و زحمات طاقت فرساى تولد فرزند بر عهده زن گذاشته شده. آنچه در این کار از نظر طبیعى به برای مرد هست ‏یک عمل لذت بخش آنى بیش نیست.
       این زن هست که باید این مسائل و مشکلات و عواقبشونو تحمل بکنه سنگینى دوره باردارى و بیمارى مخصوص این دوره را به جان بخره،سختى زایمان و عوارض آن را تحمل بکنه ،کودک شیر بده و پرستارى بکنه. اینها همه از نیروى بدنى و عضلانى زن کم می کنه و توانایى او رو در کار و کسب کاهش مى‏ده
.
     
به علاوه زن و مرد از لحاظ نیروى کار و فعالیتهاى خشن تولیدى و اقتصادى،مشابه و مساوى آفریده نشده‏اند.زنى قادر است کانون خانوادگى رو محل آسایش و فراموشخانه گرفتاریها قرار بده که خود به اندازه مرد خسته و کوفته کار بیرون نباشد.
      علت اینکه مردان حاضرند با جان کندن پول بیارن و دو دستى تقدیم زن خود کنند تا او با گشاده دستى خرج  زندگی و سر و وضع خودش بکنه این هست که مرد نیاز روحى خود را به زن دریافته. دریافته است که خداوند زن را مایه آسایش و آرامش روح او قرار داده ه «و جعل منها زوجها لیسکن الیها، اعراف 189» دریافته است که هر اندازه موجبات آسایش و فراغ خاطر همسر خود را فراهم بکنه،غیر مستقیم به سعادت خود خدمت کرده و کانون خانوادگى خود را رونق بخشیده است;
   
      
دریافته که از دو همسر لازم است لااقل یکى مغلوب تلاشها و خستگیها نباشد تا بتواند آرامش دهنده روح دیگرى باشد،و در این تقسیم کار آن که بهتر است در معرکه زندگى وارد نبرد شود مرد هست و آن که بهتر مى‏تواند آرامش دهنده روح دیگرى باشد زن . زن از جنبه مالى و مادى نیازمند به مرد آفریده شده است و مرد از جنبه روحى.
مطالبی که نوشتم خمیر مایه اش از استاد شهید مطهری بود. من فقط یه کم راحت الحلقومش کردم تا هضمش براتون راحت تر باشه. یادش گرامی



حسین ::: جمعه 86/3/11::: ساعت 9:38 صبح

   1   2   3   4   5   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 33
بازدید دیروز: 58
کل بازدید :82614

>> درباره خودم <<
بهترین ها را بدانید
حسین
www.mazlom.parsiblog.com

>>آرشیو شده ها<<

>>لوگوی وبلاگ من<<
بهترین ها را بدانید

>>لینک دوستان<<

>>اشتراک در خبرنامه<<
 

>>طراح قالب<<